کد مطلب:162483 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

حکیم شفایی
شرف الدین حسن طبیب مشهور به حكیم شفایی، طبیب خاص و ندیم شاه عباس اول بود. علاوه بر غزلیات و هجویات، یك مثنوی موسوم به «نمكدان حقیقت» به تقلید از «حدیقة الحقیقه» سنایی، از او باقی مانده است. حكیم شفایی به سال 1038 ه.ق. وفات یافت. [1] .



ماه محرم آمد و دل نوحه برگرفت

گردون پیر شیوه ی ماتم ز سر گفت



ای عیش، همتی كه دگر لشكر ملال

از نیم حمله كشور دل سر به سر گرفت



ای صبر، الوداع كه غم از میان خلق

رسم شكیب و شیوه ی آرام برگرفت



روح الامین به یاد لب تشنه ی حسین

آهی كشید و خرمن افلاك درگرفت



چندین گریست عقل نخستین كه آفتاب

صد لجه آب از نم مژگان تر گرفت



ارواح انبیا هم ازین غم معاف نیست

دست ملال دامن خیرالبشر گرفت



سرو ز پا فتاده ی باغ جنان حسین

شاخ گل شكفته ز باد خزان حسین



پژمرده گلبنی كه لب غنچه تر نكرد

از جویبار حسرت آخر زمان حسین



آن لاله ی غریب كه بر جان خسته داشت

چون گل هزار چاك ز تیغ و سنان حسین



سوداگر بلا كه به بازار كربلا

بالای هم نهاد متاع زیان حسین



آن مالك بهشت كه اقطاع مرحمت

زیر نگین اوست جهان در جهان حسین



آه از دمی كه فتنه ی حرب آشكار شد

شرم از میان بی ادبان بر كنار شد



آه از دمی كه شاه شهیدان ز قحط آب

محتاج رشحه ی مژه ی اشكبار شد






آه از دمی كه حلق شهیدان ز تشنگی

راضی به خنجر ستم آبدار شد



آه از دمی كه غرقه به خون اسب ذوالجناح

تنها به سوی خیمه ی آن شهسوار شد



از ضربتی كه خصم بر او بی دریغ زد

ارواح قدسیان به فلك دلفگار شد



آب بقا كه در ظلمات است جای او

باشد سیاهپوش هنوز از برای او



لب تشنه جان سپرد به خاك آنكه تا ابد

در چشم آب سرمه كشد خاك پای او



اندیشه، سر به جیب تفكر فرو برد

هر جا كه بگذرد سخن از خونبهای او



این ماتم كسی ست كه خورشید می كند

شیون به سان مویه كنان در سرای او



این ماتم كسی ست كه فردا نمی دهند

جامی به دست تشنه لبان بی رضای او



این ماتم كسی ست كه هر لحظه می كنند

خیل فرشته، هستی خود را فدای او



ایام درهم است ازین ماجرا هنوز

دارد به یاد، واقعه ی كربلا هنوز



دارد ازین معامله روح نبی ملال

در ماتمند سلسله ی انیبا هنوز



چون گل نشد شكفته لب لعل مصطفی

چون غنچه درهم است دل مرتضا هنوز



چرخ كبود، جامه ی نیلیش در بر است

بیرون نیامده ست فلك زین عزا هنوز



در ماتم حسین و شهیدان كربلاست

خاكی كه می كند به سر خود صبا هنوز



ابری كه مرتفع شده از خون اهل بیت

بارد سر بریده به خاك، از هوا هنوز



در ظلمت است معتكف از شرم روی او

بنگر سیاهپوشی آب بقا هنوز





[1] خلاصه از فرهنگ معين.